جدول جو
جدول جو

معنی کوزه زدن - جستجوی لغت در جدول جو

کوزه زدن
(رَهْ بَ گِ رِ تَ)
کوزه زدن و کاسه خوردن، باده نوشیدن در کوزه و کاسه، این تعبیر ارتباطی با ’کاسه زدن و کوزه خوردن’ ندارد. (کلیات شمس چ فروزانفر جزو هفتم ص 556) :
نفسی کوزه زنیم و نفسی کاسه خوریم
تا سبووارهمه بر خم خمار زنیم.
مولوی (کلیات شمس ایضاً)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از سوزن زدن
تصویر سوزن زدن
دوختن پارچه با دست و به وسیلۀ نخ و سوزن، دوخت و دوز
نقش و نگار انداختن در پارچه با نخ و سوزن
در پزشکی داخل کردن داروی مایع به بدن به وسیلۀ سوزن تو خالی، آمپول زدن، تزریق
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بوسه زدن
تصویر بوسه زدن
بوسیدن، ماچ کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خوازه زدن
تصویر خوازه زدن
ساختن خوازه (دختر) خواهشگری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سوزن زدن
تصویر سوزن زدن
تزریق کردن تزریق
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غوطه زدن
تصویر غوطه زدن
فرو رفتن در آب غوطه زدن سر به آب فرو بردن انغماس، غرق شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کاسه زدن
تصویر کاسه زدن
شراب نوشیدن: (در این میخانه هر ایمایی از جایی خبر دارد - گدایی کاسه ای زد ساغر جمشید پیدا شد) (میرزا جلال)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کنده زدن
تصویر کنده زدن
سر زانو را بر زمین گذاشتن
فرهنگ لغت هوشیار
کم شدن طول و ارتفاع چیزی، کاسته شدن، قطع شدن، یا کوتاه شدن دست کسی از چیزی. دسترس نداشتن بدان از آن پس: و دست تعرض متغلبان و ستمکاران از دامن روزگار ضعیفان و عاجزان بکلی کوتاه شود. یا کوتاه شدن زبان. خاموش شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کوتک زدن
تصویر کوتک زدن
کتک زدن، تنبیه کردن کسی را مورد ضرب (کتک) قرار دادن: (فنی را کتک سختی زدم) (یکی بود یکی نبود)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گوشه زدن
تصویر گوشه زدن
سخنی طعن آمیز ادا کردن کنایه زدن تعریض
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گوله زدن
تصویر گوله زدن
گلوله زدن
فرهنگ لغت هوشیار
نیابه زدن تبیره زدن طبل نوبت نواختن نقاره زدن: زیبد فلک البروج که کوست کز نوبه زدن نوان ببینم. (خاقانی. سج. 269)
فرهنگ لغت هوشیار
با نیزه جنگیدن، از کسی با پر رویی چیزی گرفتن تیغ زدن نیزه بند کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گوشه زدن
تصویر گوشه زدن
((~. زَ دَ))
طعنه و کنایه زدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نیزه زدن
تصویر نیزه زدن
Impalement
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از کیسه زدن
تصویر کیسه زدن
Sack
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از سوزن زدن
تصویر سوزن زدن
Needle
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از نیزه زدن
تصویر نیزه زدن
spietsing
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از سوزن زدن
تصویر سوزن زدن
缝纫
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از نیزه زدن
تصویر نیزه زدن
проколювання
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از کیسه زدن
تصویر کیسه زدن
звільнити
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از سوزن زدن
تصویر سوزن زدن
szyć
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از نیزه زدن
تصویر نیزه زدن
пронзание
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از کیسه زدن
تصویر کیسه زدن
уволить
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از نیزه زدن
تصویر نیزه زدن
nabicie na pal
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از سوزن زدن
تصویر سوزن زدن
шити
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از کیسه زدن
تصویر کیسه زدن
zwolnić
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از کیسه زدن
تصویر کیسه زدن
feuern
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از سوزن زدن
تصویر سوزن زدن
nähen
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از نیزه زدن
تصویر نیزه زدن
empalamiento
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از سوزن زدن
تصویر سوزن زدن
шить
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از نیزه زدن
تصویر نیزه زدن
empalamento
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از کیسه زدن
تصویر کیسه زدن
demitir
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از سوزن زدن
تصویر سوزن زدن
costurar
دیکشنری فارسی به پرتغالی